ارزش زدایی و ایدهپردازی در اختلال شخصیت مرزی
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۱۳۹۸۷۱
ایدهآلگرایی چیست؟
به گزارش اقتصادآنلاین، ایدهآلگرایی یک فرایند روانشناختی یا ذهنی نسبت دادن خصوصیات بیش از حد مثبت به شخص یا چیز دیگری است. این روشی برای کنار آمدن با اضطراب است که در آن یک شی یا یک شخص دمدمیمزاج بسیار عالی یا دارای خصوصیات مثبت فراوان تلقی میشود. در اختلال شخصیتی مرزی معمول است که شخص نسبت به دوست خود، یکی از اعضای خانواده یا یکی از عزیزانش دچار سو تفاهم شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آنها صمیمیت زیادی نسبت به آن شخص احساس میکنند و برای آنها قرب و عزت خاصی قائل هستند. این رفتار میتواند بهسرعت و غیرمنتظره به خشم شدید نسبت به آن فرد تبدیل شود که به آن فرایندی به نام ارزش زدایی می گویند.
ارزش زدایی چیست؟در روانپزشکی و روانشناسی، ارزش زدایی مکانیسم دفاعی است که دقیقاً برعکس ایدهآلگرایی است. این مکانیزم هنگامی به کار میرود که فردی خودش، شی یا شخص دیگری را بسیار ناقص، بیارزش یا دارای خصوصیات منفی فراوان تلقی کند.
مکانیسمهای دفاعی:ارزش زدایی و ایدهآلگرایی در مقیاس عملکرد دفاعی در سطح جزئی در نظر گرفته میشوند. مانند بسیاری از مکانیسمهای دفاعی دیگر، بسیاری از افراد از اینکه درگیر ارزش زدایی و ایدهآلگرایی هستند، آگاه نیستند. این بهصورت ناخودآگاه بهعنوان راهی برای محافظت از خود در برابر استرس انجام میشود.
در اختلال شخصیت مرزی، کاهش ارزش اغلب با ایده آلسازی متناوب است. بهعنوانمثال، یک فرد مبتلا به BPD ممکن است از تحسین زیاد نسبت به یک عزیز - ایدهآلگرایی نسبت به آن شخص - به عصبانیت شدید یا متنفر بودن نسبت به آن فرد – به ارزش زدایی آن شخص تبدیل شود.
این تغییر ناگهانی از ایدهآلگرایی به ارزش زدایی در BPD بهعنوان " تقسیم " شناخته میشود که بیانگر یک اختلال در تفکر و کنترل احساسات است. این عمل نشاندهندة چالشهایی در حفظ یک دیدگاه یکپارچه خوب و بد در یک فرد تحتفشار استرس است.
این عمل نشاندهندة چالشهایی در حفظ یک دیدگاه یکپارچه خوب و بد در یک فرد تحتفشار استرس است. برخی از محققان معتقدند که ریشه برخی از مشکلات در نحوه فعالسازی مغز در شخصیت مرزی، بهویژه آمیگدالا و لوب پیشانی است در این موقعیتها فعال میشوند.
سایر اختلالات شخصیتی:ارزش زدایی به افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی محدود نمیشود. ممکن است در سایر اختلالات شخصیتی، بهویژه اختلال شخصیت ضداجتماعی یا اختلال شخصیت خودشیفته نیز دیده شود.
ایدهآلگرایی گاهی در اختلال شخصیت خودشیفته، بهویژه نسبت به خود یا شخص معالجه کننده نیز دیده میشود. تقسیم یا نوسان سریع بین ایدهآلگرایی و ارزش زدایی، بهصورت کلاسیک در اختلال شخصیت مرزی دیده میشود.
آیا اختلال شخصیت مرزی دارم؟ارزش زدایی و ایدهآلگرایی مکانیسمهای دفاعی است که معمولاً در اختلال شخصیت مرزی استفاده میشود. اما اگر شما فقط به این دلیل که درگیر این مکانیسمهای دفاعی هستید، به معنای ابتلا به BPD نیست - این فقط از ویژگیهای این اختلال است. اگر نگران استفاده از راهکارهای مقابله بهوسیله این روشها برای مقابله با درگیری عاطفی یا استرس هستید، با پزشک خود یا متخصص مشورت کنید.
پربیننده ترین سرفههای خشک و کوتاه ناشی از سردرد: ۹ترفند ساده برای تسکین سریع افسردگی اساسی چیست؟ در مورد شیاف بوریک اسید چه باید دانست؟ اختلالات اضطرابی چیست؟ ارتباط دیابت و فشارخون بالامنبع: اقتصاد آنلاین
کلیدواژه: اضطراب انتخابات ۱۴۰۰ اختلال شخصیت مرزی مکانیسم های دفاعی ایده آل گرایی نسبت به آن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۱۳۹۸۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دولت جمعگرا؛ مبنای اقتصاد دستوری
عصر ایران - دولت جمعگرا (collectivist state) به دولتی گفته میشود که سراسر زندگی اقتصادی را تحت کنترل خود درمیآورد. نمونۀ اعلای چنین دولتی، در کشورهای کمونیستی شکل گرفت. یعنی در اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی.
مداخلۀ دولت جمعگرا در حیات اقتصادی جامعه، بسیار فراتر از مداخلات دولتهای توسعهگرا و سوسیال دموکراتیک میرود. این دو دولت اخیر، با هدف راهنمایی یا پشتیبانی کلی از اقتصاد خصوصی در زندگی اقتصادی مداخله میکنند. اما دولت جمعگرا در واقع اقتصاد را ملک طلق خودش میداند.
در شوروی و اروپای شرقی، دولتهای جمعگرا میکوشیدند سرمایهگذاری خصوصی را کلاً از بین ببرند و به جای آن، اقتصادهایی با برنامهریزی مرکزی، همراه با مدیریت شبکۀ وزارتخانههای اقتصادی و کمیتههای برنامهریزی برپا کنند.
بنابراین آنچه "اقتصاد دستوری" خوانده میشود، از راه سیستم برنامهریزی "مستقیم" سازمان یافته بود که در نهایت بالاترین ارگانهای حزب کمونیست آن را کنترل میکردند.
توجیه "جمعی کردن" دولت (یا لغو مالکیت خصوصی به سود نظام مالکیت اشتراکی یا عمومی)، از گرایش بنیادی سوسیالیسم به ارجحیت دادن مالکیت عمومی بر مالکیت خصوصی ناشی میشود؛ اما استفاده از دولت برای رسیدن به این هدف، بیش از آنکه ناشی از نوشتههای مارکس و انگلس باشد، محصول تلقی مثبت از "قدرت دولت" است.
مارکس و انگلس "ملی کردن" را رد نکرده بودند. بویژه انگلس معتقد بود که در دورۀ "دیکتاتوری پرولتاریا" کنترل دولت تا کارخانهها، بانکها، ترابری و مانند آنها گسترش مییابد. با این حال این دو اندیشمند کمونیست تصور میکردند که دولت پرولتری کاملا موقت خواهد بود و همین که اختلاف طبقاتی از بین برود، این دولت نیز رو به فرسایش خواهد گذاشت.
اما دولت جمعگرای شوروی همیشگی و دارای قدرتی فزاینده و بوروکراتیک شد. در زمان حکمرانی استالین، سوسیالیسم به طور کامل با دولتگرایی مترادف شد و پیشرفت سوسیالیسم در گسترش مسئولیتها و اختیارات سازمان و تشکیلات دولتی بازتاب یافت.
دولتگرایی یا statism که در ایران به "اتاتیسم" مشهور شده، یعنی اعتقاد به اینکه دخالت دولت مناسبترین وسیلۀ رفع دشواریهای سیاسی یا پدیدآوردن توسعۀ اقتصادی و اجتماعی است. ایمانی ژرف و شاید تردیدناپذیر به دولت، به منزلۀ سازوکاری که با آن اقدام جمعی را میتوان سازماندهی کرد و به هدفهای مشترک دست یافت. زیربنای این دیدگاه را تشکیل میدهد.
دولت آرمانی اخلاقی، وسیلهای در خدمت ارادۀ عمومی تلقی میشود. دولتگرایی یا استاتیسم کاملا در نقطۀ مقابل آنارشیسم است. در آنارشیسم فرض بر این است که انسانها در غیاب منبع اقتداری به نام دولت نیز میتوانند همکاری جمعی مطلوبی داشته باشند و به زندگی خودشان سامان دهند. اما دولتگرایی مخالف چنین ایدهای است.
دولتگرایی در سیاستهای حکومت که زندگی اقتصادی را تنظیم و کنترل میکند به روشنی دیده میشود. این سیاستها از ملی کردنِ گزینشی و مدیریت اقتصادی (که گاه هدایت خوانده میشود) گرفته تا کورپوراتیسم (در هر دو شکل لیبرالی و فاشیستی) و جمعگرایی به شیوۀ شوروی را در بر میگیرد.
جمعگرایی در واقع حد اعلای دولتگرایی است. در مارکسیسم، چنانکه گفتیم، دولتگرایی ناشی از نگاه مثبت به دولت بود؛ نگاهی که مارکس و انگلس نداشتند. مارکس اصولا دولت را همانند دین و سرمایه، پدیدهای منفی میدانست که نهایتا باید از بین برود. غایت اندیشۀ مارکس، سرشتی آنارشیستی داشت چراکه بیدولتی را تجویز میکرد.
اما مارکسیستهایی که توانستند حکومت تشکیل دهند، نه تنها دولت را از بین نبردند، بلکه دولتهایی فراگیر یا توتالیتر تشکیل دادند که بر همۀ حوزههای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی جامعه سلطۀ کمنظیری داشت؛ سلطهای که در تاریخ بشر فقط در نازیسم و تا حدی هم کاتولیسیسم عصر قرون وسطی مشاهده شده. بنابراین collectivism یا جمعگرایی در قبال نهاد دولت را میتوان راهی به سوی توتالیتاریسم نیز دانست.
در زندگی شخصی و اجتماعی (و نه در مقام تعیین ماهیت دولت)، جمعگرایی البته در برابر فردگرایی قرار میگیرد و لزوما پدیدهای منفی نیست. یعنی در بسیاری از موارد، جمعگرایی بر فردگرایی ارجحیت پیدا میکند و اصولا زمینهساز همکاری بین افراد است. بنابراین جمعگرایی اگر رقمزنندۀ ماهیت و کیفیت دولت نباشد، پدیدهای مذموم نیست.
دولتهای جمعگرا اگرچه مارکسیست بودند ولی برخلاف نظر مارکس، محصول خوشبینی به نهاد دولت بودند. ضمنا این دولتها برخلاف غایت اندیشۀ مارکس، خودشان را نهادی موقت و نهایتا زائد در زندگی بشر نمیدانستند؛ چراکه اصولا با این فرض تاسیس و فربه شده بودند که بهترین نوع همکاری جمعی انسانها تحت کنترل و هدایت دولت امکانپذیر است.
با چنین نگاهی به نهاد دولت، دلیلی برای اعتقاد به اضمحلال و انحلال نهاد دولت به عنوان نشانۀ سعادت و آزادی انسان وجود ندارد و دولت نه تنها شر ضروری نیست، بلکه خیر ضروری است.
کانال عصر ایران در تلگرام